رفت از جهان به سوی جنان ختم مرسلین(ص)
شد فرصتی که فتنه بر آرد سر از کمین
بیعت شکسته شد به وصیت عمل نشد
ظلمی بزرگ شد به امام(ع) و به متقین
پهلو شکسته دخت نبی(س)، روی نیلگون
آتش گرفت خانه اش از ظلم ظالمین
در عرش عرشیان همه محزون و داغدار
در خاک فرشیان همه با غصه ها عجین
رخت سیاه بر تن لوح و قلم شده است
خاک عزا کنند به سر خیل مسلمین
هر دیده رود خون شده هر سینه بحر غم
شال عزا به گردن و بشکسته هر جبین
صاحب عزای اصلی این غصه حیدر(ع) است
بر سر زند ز غصه شهنشاه مومنین
هر چند رفت سوی جنان سید الامم(ص)
او رحمت است بر اهل سماوات و بر زمین
او زنده است وَ تا زنده هست او
اسلام زنده است همان دین راستین
***
دریای غم به سینه ی ما موج می زند
سبط رسول(ص) کشته ی جور منافقین
تابوت هر شهید به گل آذین شود ولی
بارید بر جنازه ی او تیر مشرکین
فرمانده جمل که دلی پر ز کینه داشت
رسوا نمود بار دگر خویش را چنین
روزی به جنگ حیدر کرار می رود
یا می زند جنازه ی حسنش(ع) را به تیر کین
هر فتنه ای به پاست در عالم به دست اوست
ای دور باد رحمت از آن ام مفسدین
یک ذره ظلم هر که به آل رسول(ص) کرد
در هر لباس و منصب و پُستی است او لعین